واژهها شرمسار در برابر جنایت رخداده؛
تجاوز ناپدری به اهورای ۳ساله در رشت /مادر و ناپدری بازداشت شدند
به گزارش گلد نیوز به نقل از گیلنگاه مورخ ۲۲ مهرماه “اهورا” کودک سه ساله با ناپدری جوان خود در خانه تنها بود که مرد جوان به او تجاوز کرده و سپس سر کودک را به دیوار می کوبد. اهورا با خونریزی از ناحیه دهان و بینی و مقعد به بیمارستانی در رشت برده می شود. ولی متاسفانه شدت آسیب وارده شدید بوده و اهورای سه ساله فوت می کند.
بعد از انتقال کودک خردسال با خونریزی از ناحیه، دهان، بینی، مقعد و … به یکی از بیمارستانهای رشت، موضوع بهعنوان کودکآزاری به شعبه ۱۰۶ جزایی رشت ابلاغ میشود. کمی بعد خبر میرسد که کودک زجردیده توان مقاومت در برابر آسیبهای جسمی وارده را نداشته و جانش را ازدستداده است.
بعد از احضار مادر کودک به دادگاه او اعلام میکند که از همسر دومش که باعث مرگ کودکش شده شکایتی ندارد! اما به دلیل مرگ کودک، قاضی، پدر اهورا و ناپدریاش را احضار کرد و سپس برای بررسیهای بیشتر برای مادر و ناپدری حکم جلب به جرم قتل عمد و زندان صادر کرد.
به دلیل آنکه موضوع پرونده از کودکآزاری به قتل تغییر کرد شعبه ۱۰۶ جزایی رشت ماجرا را به دادسرا ارجاع داد تا این ماجرای غمانگیز دریکی از شعبات این دادسرا بررسی و سپس موضوع به دادگاه کیفری استان ارجاع شود.
براساس اطلاعات غیر رسمی مادر اهورا سال گذشته از همسرش جدا شد و با مرد دیگری که باعث قتل اهورا شد ازدواج کرد و زندگی آنها زیر یک سقف دریکی از کوچه های خیابان لاکانی رشت آغاز شد. همچنین اخبار تایید نشده از درگیر بودن قاتل اهورا با مواد مخدر حکایت دارد. در روز حادثه که ۲۲ مهرماه اعلامشده، کودک با ناپدری در خانه تنها بود که از سوی او مورد اذیت و آزار قرار میگیرد. به گفته همسایگان این خانواده، آنها بعد از شنیدن فریادهای اهورا به در خانه میروند و با زدن زنگ درصدد اطلاع از فریادهای دلخراش کودک برمیآیند اما پدرخوانده اهورا در را به روی کسی باز نمی کند. کمی بعد آنها با پلیس ۱۱۰ تماس گرفته و ماموران با شکستن در وارد خانه شده و کودک غرق در خون به بیمارستان منتقل میشود.
مادر اهورا در پاسخ به شایعات در فضای مجازی، در مصاحبه تلفنی در رابطه با عدم تمایل اش به شکایت از همسرش واکنش نشان داد.
او گفت: به دلیل پاره ای از مشکلات از همسر اولم جدا شدم و با مجتبی آشنا شدم.
مادر اهورا گفت: زمانی که پرسنل بیمارستان دلیل مرگ اهورا را تجاوز اعلام کردند شوکه شدم زیرا رفتار مجتبی با فرزندم بسیار خوب بوده است و اصلا باورم نمیشود که او این کار را کرده باشد.
او ادامه داد: اهورا به او علاقه زیادی داشت و او را پدر صدا می کرد و هر وقت که مجتبا می خواست از خانه بیرون برود می خواست با او برود.
او گفت: در زمانی که این اتفاق افتاد من در خانه حضور نداشتم .
مادر اهورا با بیان اینکه کار خود را در سه روز گذشته آغاز کرده بود، گفت: من از ساعت ۹ صبح سرکار می رفتم و در زمان ناهار به خانه می آمدم.
او ادامه داد: در روز حادثه هم ساعت ۲ بعد از ظهر به خانه آمدم، اهورا خواب و بیدار بود.
مادر کودک سه ساله ادامه داد: تلاش کردم به او غذا بدهم اما نخورد و دوباره خوابید و من هم به سر کار رفتم.
او گفت: از مجتبی خواستم که وقتی اهورا بیدار شد به او غذا بدهد.
مادر اهورا گفت: زمانی که به مغازه رفتم، مجتبا شروع به دادن پیام کرد و بعد از حدودا ۴۰ دقیقه به من زنگ زد و گفت که اهورا غش کرده و با کمک همسایه ها او را به بیمارستان رازی برده است.
او ادامه داد: من سریع خود را به بیمارستان رساندم.
او گفت: من داستان آن روز را تنها از زبان همسرم شنیدم. از او خواستم حقیقت را بگوید و اگر اتفاقی افتاده به من توضیح دهد.
او گفت: حتی در بازجویی بیمارستان از همسرم پرسیدند که تجاوز به اهورا کار او بوده که او انکار کرد.
او به انکارهای مکرر همسرش از تجاوز به اهورا در کلانتری اشاره کرد و گفت: باورم نمی شد کار او باشد چون تا آخر با گریه و زاری انکار می کرد.
او گفت: همسرم همیشه به اهورا عشق می ورزید و هرگز باورم نمیشد که با فرزندم چنین رفتاری کند.
مادر اهورا گفت: قفسه سینه اهورا شکسته بود و همسرم این شکستگی را ناشی از تنفس مصنوعی که همسایه مان هنگام نجات اهورا در مسیر بیمارستان به فرزندم داده بود، عنوان می کرد تا من را توجیه کند.
او درپایان گفت: من قصاص قاتل کودکم را می خواهم.
اما پدر اهورا نیز توضیحاتی ارائه داد: وقتی این خبر را به من دادند در گیلان نبودم. ساعت پنج و نیم به بیماستان رسیدم و خیلی از کارکنان بیمارستان ناراحت بودند. من وقتی با پزشک متخصص صحبت کردم گفتند که بچه از لحاظ ریوی نابود شده و ضربه مغزی شده و ضریب هوشیش شش درصد است. دکترهای بیماستان همانجا تشخیص دادند که آزار جنسی اتفاقی افتاده و من تعجب می کنم از این خانم که می گفت چنین چیزی نبوده است. از کلانتری خودشان آمدند و همه تایید کردند. جالب است همه تایید می کردند ولی این خانم تکذیب می کردند.
پدر اهورا در ادامه گفت: قبل از تماس بیمارستان، خود رئیس مجتمع به من زنگ زد. چون خیلی با همسایه ها در ارتباط خوبی بودیم. من خیلی نمیخواهم باز کنم. ولی کارهایی در ان ساختمان کردند که در شان و شخصیت ساکنان محترم مجتمع نبود. ساکنین مجتمع هنوز با من در ارتباط هستند و حاضرند شهادت دهند که چه اتفاقاتی افتاده است. رئیس مجتمع یک هفته قبل به سر کار من آمد و به من اعلام کرد که ما صدای زوزه اهورا را شنیدیم. این مسائل قبلا اتفاق افتاده است و قابل توجیه کردن نیست. این خانم دو ماه بچه را به من نشان نمی داده به این بهانه که من نفقه نمی دادم.
وی ادامه داد: رئیس ساختمان یک هفته قبل حادثه به من گفت آدمهای زیادی به مجتمع می آیند و بوی مواد مخدر و تریاک و شیشه در ساختمان میپیچد. من این مسائل را به پدرو مادر این خانم گفتم که چنین اتفاقی می افتد و جلوی این کار را بگیرید. ولی آن ها می گفتند به ما مربوط نیست و ما نمیتوانیم جلوی ان ها را بگیریم. وی افزود: من شکایتنامه خودم را برای عدم صلاحیت مادر در اختیار قاضی قرار داده بودم. چون طبق قانون بچه تا هفت سالگی باید در کنار مادرش باشد و سیر اداری این شکایت هم در حال انجام بود.
پدر اهورا در ادامه گفت: وقتی همسایه ها وارد اتاق شدند دیدند که در زمین افتاده و خونریزی شدید دارد و یکی از همسایه ها که اطلاعات پزشکی داشت دید که بچه نفس نمی کشد. همسایه ها گفتند کل بچه ادرار بوده و با دست جمع شده است. همسای ها بچه را گرفتند و شستند و به بیمارستان رازی رساندند. ولی بیمارستان رازی قبول نکرد و به بیمارستان پورسینا فرستادند. جالب است این فرد در بیمارستان خودش را جای من جای گذاشته و گفته من پدر بچه هستم و آن طوری که من شنیدم گفته این بچه در داخل دستشویی یا حمام افتاده است. من که از بیمارستان پرسیدم آن ها نیز این را تایید کردند و خود ماموران بیمارستان هم این مساله را متوجه شدند که چگونه می شود بچه کبود باشد.
پدر اهورا در ادامه با مقصر دانستن مادر کودک قربانی گفت: من این را فردا اعلام می کنم که چرا این خانم پای خودش را از این ماجرا کنار کشیده چون خودش را نمیخواهد به عنوان شریک جرم معرفی کند. من از ایشان شکایت کردم چون خودشان مقصر هستند که این اتفاق افتاده است. این مساله را فردا تاییدش را میگیرم که این بچه به خاطر آن مساله در بیمارستان فوت کرده است. وی ادامه داد: این آقا طبق شنیده ها هم به خاطر سرد مزاجی از همسرش جدا شده بود ، هرچند خودش به قاضی گفته که همسر سابقش به او محبت نمی کرده است. خلاصه ایشان به گردن نمی گرفت. این آقا در دادگاه گفت که من خودم دختر دو ساله دارم و هرگز چنین کاری را نمی کنم .جالب است تا وقتی که پزشکی قانونی اصرار بر آزار جنسی داشت این خانم اصرار می کرد که کار این فرد نیست. همه قاضی و دادگستری می دانستند که در این رابطه صحبت می کردند و به دلیل عکسهایی که از کل اعضای بدن بچه داشتند ابراز همدردی می کردند. به هر صورت بعد از چند ساعت این آقا را بردند آگاهی و آن جا اعلام کرد که شیطان گولش زده است دیگه داشتند توضیح می دادند که خواستم دیگر بیشتر از این توضیح ندهند.